اینم پروفایلم
اینم اسمم...خخخخوواصن حال کنین...چه با حاله:دی
اینم پروفایلم
اینم اسمم...خخخخوواصن حال کنین...چه با حاله:دی
خذ الدروس وذمة .... لقد تغيرت أخيرا اللعبة: D
صفحة الفيسبوك للكرسي: رجل الكرسي واثنين من الولايات المتحدة عليا، 5 سنوات في البنك الدولي، وأخيرا عندما كان طالب دكتوراه في الاقتصاد في جامعة شيكاغو، وعاد كل من المال 5 سنوات عملي في البنك الدولي (واشنطن)، ولكن جئت لإيران. في السنوات الخمس إلى اليوم جناح 209 في إيفين كان 153. ما يقرب من 153 يوما إلى 50 يوما من الحبس. بعضی از بهترین آدمهای این سرزمین را آنجا ملاقات کردم و دلم می شکند که بگویم بعضیهاشان هنوز هم آزاد نیستند. حالا که شرایط کشور دارد سختتر و سختتر میشود، حالا که دیگر نگرانی فقط از دربند بودن نیست و صحبت از جنگ و قحطی و مردن است ، كثير من الناس يسألونني الذين لا يريدون أن أعود؟ الآن عندما أقول لهم لا، ومات من قلب يشعر بذلك Slyqgy سيئة ضرب معا. أنها تريد أن تذهب. Gvydn أنا لا أريد Bchhshan يأتي على قيد الحياة في هذا الجحيم. انهم لا يريدون لأبنائهم أن تتنفس في الهواء. عليك أن تكون من هنا أصابع القدم التي تحظى باحترام وهكذا دواليك ... مهنة بحيث لا يمكن رفض هذا الرجل.
خذ الدروس وذمة .... لقد تغيرت أخيرا اللعبة: D
صفحة الفيسبوك للكرسي: رجل الكرسي واثنين من الولايات المتحدة عليا، 5 سنوات في البنك الدولي، وأخيرا عندما كان طالب دكتوراه في الاقتصاد في جامعة شيكاغو، وعاد كل من المال 5 سنوات عملي في البنك الدولي (واشنطن)، ولكن جئت لإيران. في السنوات الخمس إلى اليوم جناح 209 في إيفين كان 153. ما يقرب من 153 يوما إلى 50 يوما من الحبس. بعضی از بهترین آدمهای این سرزمین را آنجا ملاقات کردم و دلم می شکند که بگویم بعضیهاشان هنوز هم آزاد نیستند. حالا که شرایط کشور دارد سختتر و سختتر میشود، حالا که دیگر نگرانی فقط از دربند بودن نیست و صحبت از جنگ و قحطی و مردن است ، كثير من الناس يسألونني الذين لا يريدون أن أعود؟ الآن عندما أقول لهم لا، ومات من قلب يشعر بذلك Slyqgy سيئة ضرب معا. أنها تريد أن تذهب. Gvydn أنا لا أريد Bchhshan يأتي على قيد الحياة في هذا الجحيم. انهم لا يريدون لأبنائهم أن تتنفس في الهواء. عليك أن تكون من هنا أصابع القدم التي تحظى باحترام وهكذا دواليك ... مهنة بحيث لا يمكن رفض هذا الرجل.
اقاااا...خانوووووم
فکر کنم دیگه از امشب لپ تاپمو جمع کنن
اگه جمع کردن...یه وقت منو فراموش نکنــــــیناااااا
خیلی بی معرفــــتین اگه منو یادتون بره:دی
فکر کنم وبلاگو امیرحسین اپ کنه
دیگه بار گران بودیم رفتیم:دی
نا مهربان بودیم رفتیم..(من که مهربون بودم)
اگه بدی دیدین حقتون بوده.اگه خوبی دیدین اشتباه شده
شوخی کردم:دی
همتووون دوستای خوبی بوودین..هستین و ایشالله خواهید بود:)
مریم خانووووووووووم
آرشیا
سارا
نازنین
علامت تعجب
داش احمد
داش علی
داش پوریا
اگه کسی رو نگفتم ناراحت نشه:دی..الان تعطیلم..اسما یادم نمیاد
فعلا بدروود
دختر:خفـه شو
پسر:عاشقتمـ
دختر:خفه شو
پسر:میمیرم براتـ
دختر:خفه شو
پسر:فدات بشمـ
دختر:خفه شو
پسر:نوکرتمـ
دختر:خفه شو
پسر:خاک زیرپاتمـ
دختر:خفه شو
پسر:زنم میشیـ؟
دختر:جدی میگیـ؟
پسر:خفه شو
منبع:
http://www.sara1012.blogfa.com/
چهره من وقتی 4-5 روز دیگه تو مدرسه...دوستامو میبینم:------>
چهره ی من وقتی مدریو ...معاونو ..معلمو میبینم:------>
چهره ی من وقتی وارد کلاس میشم و دنبال یه جای خالی اون ته مهای کلاس میگردم:------>
چهرم وقتی که معلم تو رووزه اول ازم سوال میکنه و من یاد ندارم:------>
پیشاپیش باز شدن مدرسه ها رو تبریک میگم
من=
مدرسه=
معلم=
پدر و مادر=
دوباره مریم خانووم زحمتشو کشیدن ایمیل زدن
مطلبه زیبایههه..بخونین درس بگیرین.من تا اخر خوندم....ادم متحول میشه:دی
از صفحه ي فيسبوك مجيد زماني: مجيد آدمي كه دو تا فوقليسانس در آمريكا گرفته، 5 سال در بانك جهاني كار كرده و بالاخره وقتي دانشجوي دكتراي اقتصاد دانشگاه شيكاگو بوده همه چيز را ول كرده و برگشته است ايران.
من 5 سال است که کارم را توی بانک جهانی (واشنگتن) ول کردم و آمدم ایران. از این پنج سال 153 روزش را توی بند 209 توی اوین بودم. از آن 153 روز نزدیک به 50 روزش را توی انفرادی. بعضی از بهترین آدمهای این سرزمین را آنجا ملاقات کردم و دلم می شکند که بگویم بعضیهاشان هنوز هم آزاد نیستند.
حالا که شرایط کشور دارد سختتر و سختتر میشود، حالا که دیگر نگرانی فقط از دربند بودن نیست و صحبت از جنگ و قحطی و مردن است، خیلیها از من می پرسند که نمیخواهی برگردی؟ وقتی بهشان می گویم فعلاً نه، از این همه بد سلیقگی و مرده دلی حالشان بههم میخوره. آنها می خواهند بروند.
به من می گویدن، نمی خواهند بچهشان توی این جهنم بهدنیا بیاید. نمی خواهند بچه شان توی این هوا استنشاق کند. می خواهند پایشان را که از اینجا بیرون میگذارند احترام داشته باشند و از این حرفها... حرفهاشان اینقدر انسانی است که نمی شود مخالفت کرد.
من هم هرجا که توانستم، از هر طریق که میشده سعی کردم کمک کنم آنهایی که دوست دارند بروند. به نظرم فرقی نمیکند آدمها چی بخواهند و بخواهند کجا باشند. باید هر طور شده جایی باشند که دوست دارند، با کسی باشند که واقعاً دوستش دارند، توی کاری باشند که واقعاً عاشقشاند و هیچ تدبیری توی این حوزهها نکنند.
میدانم خیلی از آنهایی که می خواهند بروند و خیلی از آنهایی که آنجاند، آن طرف زندگی خوبی نخواهند داشت. ولی نباید به خاطر این از رفتن منعشان کرد. باید کمکشان کرد بروند. فقط امیدوارم اگر آنجا را هم دوست نداشتند حتماً یک کاری برایش بکنند. اسیر دست زمانه نشوند.
این مطلب را می نویسم برای آنهایی که مجبورند اینجا باشند و در این حیرت ماندهاند که من چرا برگشتم و ماندم:
من تو این "جهنم" بزرگ شدهام. ولی می خواهم اینجا بمانم. بچهام هم دوست دارم اینجا بزرگ شود! اشتباه نکنید، به هیچ وجه آدم ناسیونالیستی نیستم. 7 سالی هم که آمریکا بودم شاید 5 بار هم دلتنگ ایران نشدم. توی شیکاگو، نیویورک و واشنگتن به من خیلی خوش می گذشت و مردمشان را مخصوصا مردم شیکاگو را مثل مردم خودم دوست دارم، اینقدر که ماهاند! آمریکا خانه دوم من است حتی اگر دیگر دولتش به من ویزا ندهد.
آمریکا زندگی خیلی راحت، منظم و بی دردسر است. برای من ارزش آمریکا، راحتیاش، وال استریتش، هالیوودش، قانونگراییاش، ...اینها نیست. وقتی من به آمریکا نگاه میکنم، لینکلن را می بینم که دربرابر نصف کشورش ایستاد و گفت برده داری خوب نیست. سینه های صدها هزار سربازی را می بینم که فقط به خاطر این جلوی گلوله سپر شدند که معتقد بودند برده داری باید ملغی شود. وقتی به آمریکا نگاه می کنم الیس پاول و لوسی برنز و یارانشون را می بینم که برای اینکه برای زنان آمریکا در ابتدای قرن بیستم حق رای بگیرند تا دم مرگ رفتند. در حالی که در زندان اعتصاب غذا کرده بودند لولههای غذا را به زور به دهانشان بستند و به زور در حلقشان غذا ریختند. به روزا پارکس، دختر سیاه که در مونتگومری آمریکا در سال 1955جلوی راننده سفید پوست که به او گفت جایش را توی اتوبوس به یک مسافر سفید بده ایستاد و حاضر نشد اطاعت کند و سلسله جنبان جنبشی شد که باعث شد خانم کاندالیزا رایس که در بچگی حق نداشت حتی از آبخوری سفید پوستها آب بخورد بعداً وزیر خارجه آمریکا شود. وقتی من به آمریکا نگاه می کنم هزاران جوان آمریکایی را می بینم که در ساحل نورمندی جان خود را از دست دادند تا جهان را
از شر فاشیسم نجات دهند. بسیاری از این جوانان می توانستند باشند و از زندگی در آمریکا لذت ببرند. من به مارتین لوتر کینگ فکر میکنم. خیلی ها میتوانستند به خاطر فشارها آمریکا را ترک کنند و خیلیها ترک کردند. و بسیاری ماندند، موقعیت و کار خود را از دست دادند ولی جانانه از خوبی، از صداقت، و شرافت دفاع کردند و یکی یکی بتهای جهل و سیاهی را شکستند تا آمریکا شد آن چیز که الان هست.
ممکن است زندگی توی بهاری که آمریکا الان هست لذت بخش باشد. ولی من ترجیح میدهم جزء کسانی باشم که هنر، جسارت، و امیدشان را جایی میبرند تا به آمدن بهار جایی که نیست کمک کنند. می دانم که خیلیها سعی کردند و نشده، نگذاشتند که بشود! من هنوز به آنجا نرسیدهام.
اینجا اگر جهنم است، مسئولش منام. اگه هوایش آلوده است، من کمتر هوا را آلوده میکنم. اگه اعتماد از بین رفته، من کمتر دروغ می گویم. اگه کار کم است، من بیشتر شغل تولید می کنم. (یاد باکسر افتادم :) اگه آدمهای بد زیادند، به آنها که بهترند کمک می کنم. اگه شرکت خصوصی موفق نیست، من یکیاش را درست می کنم. اگر دولت کله خر و رادیکال است من معتدل و خردمند میشوم، نه اینکه من هم همه چیز را سیاه و سفید ببینم و رادیکال فکر کنم و وقتی رفتم سرکار دوباره همین آش شود و همین کاسه. درست است که هزاران محدودیت هست، ولی کاری که اصغر فرهادی کرد و امثال او می کنند نشان میدهد چطور میشود توی زمستان یک گل به بار آورد.
و اگر هزینه ای قرار است داده شود، اگر من که می توانم ندهم، کی می خواهد بدهد؟
من و هزاران نفر مثل من، موقعی که خرد جمعی تایید کرد می شود کاری کرد، کار خودمان را کردیم. وقتی موقع اعتراض شد اعتراض خودمان را کردیم. هزینه هم دادیم، بی منت. حالا انگار تنها کارهایی که می شود کرد، این است که بمانی یا بروی. من می خواهم بمانم، ولی نمی خواهم بمانم و غر بزنم. می خواهم بمانم و جسارتم را جمع کنم تا کمتر دروغ بگویم، می خواهم بمانم و به آدمهایی که کمتر دروغ می گویند کمک کنم. می خوام بمانم و هر ازچند گاهی تو گوش اونایی که دنبال جنگ می روند زمزمه کنم که دخترعموی مادرم که پسر جوانش را توی جنگ از دست داد، زندگیاش رنگ غم گرفت، غمی که هنوز پابرجاست. می خواهم بمانم و توی کارم موفق شوم. می خواهم بمانم و به شهرداری کمک کنم کمپین کاهش آلودگی هوا درست کند. میخواهم بمانم و به کارآفرینان جوان کمک کنم رشد کنند و پولدار شوند. می خواهم بمانم، شاد باشم و شادی کنم. می خواهم بمانم و برای آنهایی که آزادی و زندگیشان را برای یک کلمه حرف خوب تقدیم می کنند، سر تعظیم فرود آورم. می خواهم بمانم و سیاهی لشکر خردمندان و معتدلان باشم.
می دانم که اینها همه سخت است، ولی چیزی که خیلی از جوانهای سرزمینم فراموش کردند این است که راه درست همیشه راه آسان نیست.
و این همه نه به خاطر کشوردوستی و حس فداکاری و... است. برای من زندگی اینگونه رضایت بخشتر است. این هم نباید از نظر دور داشت که در ایران بهتر از هر کجای دنیا می توان پول در آورد.
می دانم، می خواهید بگویید سیستم اینقدر خراب است که همه اینها نقش بر آب است! تازه اگر هم بشود، با یک گل بهار نمی شود!
آره با یک گل بهار نمیآید. ولی من می خواهم همان یک گل خودم را بپرورانم. درست است با یک گل بهار نمیآید ولی بودن گل، امید بهار را زنده نگه می دارد. این سرزمین پر از آدم های خوب است که اگر ببینند می شود یک گل پروراند، آنها هم گل خودشان را می پرورانند. آن وقت یکهو چشمهایت را باز می کنی می بینی زمستان هم بهاره.
ممکنه این بهار به عمر من نرسد. ولی جنگیدن برایش لذت بخش است. قبل از اینکه نافرمانی روزا پارکس در اول دسامبر 1955 جرقه جنبش حقوق مدنی آمریکا را بزند، بسیار قبل از او این کار را کرده بودند. لیزی جنینگ 1854، هومر پلسی 1892، ایرن مورگان 1946، سارا لوئیس کیز 1955 و کلاودت کالوین در آوریل 1955 کارهایی شبیه روزا پارکس کرده بودند. هیچ کدام از اینان، حتی روزا پارکس که در سال 2005 فوت کرد فرصت این را نداشتند که ببینند روزی یک پسر سیاه که در زمان زندگی آنها حتی حق معاشرت با سفیدپوستان را نداشت، رئیس جمهور آمریکا می شود. ولی جسارتشان و اینکه اسیر زمانه خودشان نبودند زندگیشان را احترامانگیز و رضایت بخش می کند.
یادم است وقتی توی بند 209 به زندابانان فشار آوردم که حداقل یک کتاب به من بدهند، مرحمت فرموده یک کتاب آوردند به نام "مجموعه شعر زنان تاجیک"! اول خیلی عصبانی شدم. بعد ولی از شعر پر درد زنان تاجیک خوشم آمد. یکیشان توی مطلع شعرش گفته بود " نوروز است ولی روز من نو نیست" حالا هم نوروز است ولی روز ما نو نیست!
نگرانی من از جنگ و بمب و موشک کمتر است. بیشتر نگران اینام که آیا مردمم اینقدر جسور و بزرگوار شدهاند که کمتر دروغ بگویند، راه آسان را به راه درست ترجیح ندهند، کمتر سیاه و سپید کنند، کمتر متنفر باشند و بیشتر مدارا کنند و مسئولیت بپذیرند؟ باید از خودم شروع کنم
روزهای سخت در پیشاند، ولی آنهایی که امید و عشقشان فراتر از محدودیتها وسیاهیهاست بالاخره نوروز واقعی را با خودشان میآورند.
*******
مجید زمانی
*******
ایمیلی از مریم خانووم
بقیه در ادامه مطلب
خوب دیگه داریم به لحظات زیباییی که در مدرسه خواهیم داشت نزدیک میشیم
هیییی...دوباره مدرسه،دوباره سرو کله زدن برای 0.25 نمره..دوباره مسایل ریاضی ..دوباره جلوی دفتر رفتنبه خاطره این امیر حسین..
یه بار سره کلاس ریاضی اومد یه سیلی زد بهم...منم اروم با ارنجم زدم بهش ..گفتم کلاسه اینجااااا....!!! از شانسه بده ما هم معلم دیدو رفتیم جلوی دفتر... چه حالی داد..دو ساعت معلم پرورشیمون اوومد با ما صحبت کرد...
امیر از الان بگم اگه قراره دوباره سر کلاس پس گردنی یا سیلی بزنی از الان بگو کلاسمو عوض میکنم...اخه جر ات داری بیا بیرون از مدرسه بزن...سر کلاس نمیتونم جواب سیلی هاتو بدم:دی:))
معلما که نمیدونن داری شوخی میکنی...حاله هر دو مونو میگرن
اصن یه دورانیه این مدرسه ها که ادم هیچ وقت یادش نمیره
مخصوصا موقع هایی که امتحان داریو هیچی نخوندی..مجبوری تا صبح بیدار بمونی..من که همیشه همینجوری بودم
بخدا خیلی سخته تا صبح بیدار بمونی...هیچی هم یاد نمیگیری..یعنی هر دو ساعت یک صفحه..فرداشم تو کلاس میخوابیدم
...یه بارم معلم زبانمون به انگلیسی گفت که این کارت بی احترامی به کلاسه:دی..نمیدونم کیا فهمیدن
تصمیم گرفتم که یکم برنامه برنامه ریزی داشته باشم....
باید با یکی مشورت کنم:دی
هییییییییییییی....باورم نمیشه...7یا 8 سال رفتیم مدرسه..ولی تازه اول راهیم
***
یه چیزی رو باید بگم:
چون دیگه شورشو در اوردم و 24 ساعت پشته این کامپیوتر لعنتی نشستم کله تابستونووو
این پدر مادر ما شاکیی شدن در حد تیمه ملی...میگن اول مهر همه چی رو جمع میکنیم...
خوب یکی نیست به اینا بگه ادم معتادم بشه...همه چیرو یه دفه ازش نمیگیرن که..کم کم
نه که یهو ..کلا همه چیرو جمع میکنیم..اخه این چه ظلمیه که در حقه من میکنن
باید یه فکری بکنم...:دی
رفتم اکانتمو توی بازیه عصر پادشاهان غیر فعال کردم...بخدا بازیه مزخرفیه
به قدری اعتیاد اوره که نمیدونین
وقتی معتادش بشی ...کارت تموومهه
به شما پیشنهاد میکنم که سمته این بازی های اینترنتی نرین
هم اعصابتون خرد میشه..هم از زندگی تون میمونین..هم پولتون میره..هم از دوستاتون فاصله میگیرین..هم خانوادتون ازتون ناراحت میشن..هم از درساتون میمونین..هم کامپیوترتون داغوون میشه (چون باید 24 ساعته روشن باشه)دی
البته به من تو این بازی نارو زدن....بهم بی معرفتی کردن..فک میکردم که دوستامن ..اما با یه مشت بی معرفتِ نامرد داشتم بازی میکردم
با این که چند تا دوستم پیدا کردم..اما اوون چند تا بی معرفت خیلی اذیتم کردن
باید توی جو بازی باشین تا بفهمین چی میگم:دی
به خاطر یه دختر همه ریختن روو سرم...منو زدن
اشکال نداره...من ادمه بخشنده ای هستم
**
بعد از یک عمر، بالاخره نفهمیدم که هنگام
روبوسی باید دو بار صورت طرف مقابل رو ببوسم
یا سه بار، تا هر دو نفر ضایع نشیم
**
خانمی میره کتابفروشی. به فروشنده میگه
آقا کتاب برتری مرد بر زن را دارید؟
فروشنده نگاش میکنه میگه:ما کتابهای تخیلی نمی فروشیم.
***
قلمراد چند متر دورتر از قبری گریه میکرد
ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟
گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود !!
***
دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه میکنی
میبینی نیم ساعت گذشته !
نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعتو نگاه میکنی
میبینی دو ساعت گذشته ؟!
**
بهش میگم واقعا بدجوری تو دلم نشستی
میگه یعنی دوسم داری میگم پ نه پ
میخواستم بگم پاشو درست بشین
دانش اموزان عزیز به لحظات ملکوتی
“غلط کردم از ترم بعد می خونم “نزدیک می شویم!!
http://google-joke.persianblog.ir
....... ......ولی من بهش دست ندادم و اینقدر ضایع شد!!!!!:)))
نسل سوم ؛ بد شانس ترين نسل تاريخ ايران : تو نوزادی شیر خشک نایاب شده بود... تو بچگی هم دوران جنگ بود... دوران تحصیل هم هر چی طرح بود رو ما امتحان کردن... نظام قدیم، نظام جدید، نظام خیلی جدید... رسیدیم دانشگاه سهمیه ها بیداد کردن... فارغ التحصیل شدیم به خاطر زیاد بودن جمعیت کار پیدا نشد... خواستیم ماشین بخریم بنزین سهمیه بندی شد:|:d
اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید
ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!!
حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده!
تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند...
خدایا
این همه روزه بگیریم,
گشنگی بکشیم,
آخرشم پول بدیم تا قبول شه !؟
آخه این چه مهمونی بود !؟
عید فطر مبارک !
.
.
.
برای خسته ی بد حال بوسه ای بفرست
به جای فطریه امسال بوسه ای بفرست
میار هدیه که بسیار دست و پاگیرست
هلاک آن دو لبم ، حال بوسه ای بفرست
****
خوب..ماه رمضونم تموم شد
دیگه تو خیابونا گشنگی نمی کشم!!
من که روزه نگرفتم...ولی نماز روزه هاتون ایشالله قبول باشه...همه تون عاقبت بخیر بشین
افرین که یه ماه دووم اوردین
من که عینه مجسمه ام ...یه روزم نگرفتم
البته قیمتش گرونههه
هر کسی نمیتونه بخرهه
طرزه استفادشو باید دقیق بخونیی تا حیف نشه...وگرنه دوباره گیر نمیاد
ایمیلی از مریم خانوووووم
زنــــدگی کردن به این معنی نیــ ست که بشینیو نگاه کنی تا روزای عمرت تموم شه
زنــــدگی کردن به این معنی نیــ ست که فقط دعا کنی یا فقط امیدت به خدا باشه و خودت هیچ غلطی نکنی!!!
زنــــدگی کردن به این معنی نیــ ست که فقط به شادی خودت فکر کنیو دیگرانو هویج در نطر بگیری!!!
زنــــدگی کردن به این معنی نیــ ست که هر دقیقه غمو غصه هات به یادت بیان
زنــــدگی کردن به این معنی نیــ ست که زیبا ترین لحظه هاتو تنهایی بگذرونی
حتی زنــــدگی کردن به این معنی نیــ ست که غصه هاتو تو خودت بریزی و با کسی در میون نذاری
پس زنــــدگی کردن یعنی چی؟؟
هر کی یه تعریفی براش داره!
اما من تعریفی براش ندارم!!!..تنها چیزی که میتونم بگم اینه که خودت باشی...
هر جوری که دوست داری زنــــدگی کن..به تعریف ها هم کاری نداشته باش
***
کپی فقط با ذکر نام وبلاگ
در غیر این صورت کوفتتون بشه!
برین ادامه مطلب
شرح یک روز معمولی
کپی فقط با ذکر نام وبلاگ
و سایر منبع ها ،قابل قبول است
در غیر این صورت کوفتتون بشه!
ادرس جدید وبلاگ پی اس گومز:
ادرس جدید سلنا بلاگ و دیزنی:
ادرس جدید هواداران تیلور سوییفت :
ادرس جدید وبلاگ طرفداران سلنا گومز:
کپی فقط با ذکر نام وبلاگ
و سایر منبع ها ،قابل قبول است
در غیر این صورت کوفتتون بشه!
امروز صبح داشتیم تو خونه صحبت میکردیم
بعد منم گفتم من که دیشب عینه مرغ اوله شب خوابیدم
بعد بابام گفت عینه چی؟؟
گفتم مرغ!!
مامانم گفت مرغ؟...
تو خودتو با مرغ مقایسه میکنی؟؟؟
مرغ به این گرونیییی...تو خجالت نمیکشی؟
اینم از پدر مادره مااااا
اینا رو قبلا به یک ابجی ایمیل زده بودم
داشتم ایمیلامو نگاه میکردم..یه دفعه چشمم به اینا افتاد..چون قشنگ بود ، اینجا هم گذاشتم
اگر داری زنی زشت و دغل باز / تو نیکی میکن و در دجله انداز
بکن خود را خلاص از دست آن زن / که ایزد در خیابانت دهد باز
****
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد
کپی فقط با ذکر نام وبلاگ
و سایر منبع ها ،قابل قبول است
در غیر این صورت کوفتتون بشه!
توووو نظر سنجی شرکت کنین ....
merc:d
حیف نون میره بهشت
رو دیوار مینویسه :
لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد !
****
تا حالا به این فکر کردین ؟
چرا سیصد تومن ، سی تا صد تومنی نمیشه
ولی هشتصد تومن ، هشت تا صد تومنی میشه !؟
****
در زندگی هر انسانی چیز هایی هست که به خودش هم مربوط نیست
چه رسد به شما دوست عزیز!
****
هوووووووووووووووووووووویییی کجا میری؟؟
دو ساعت مطلبو نوشتم...میخوای بدونه این که به ادامه مطلب سر بزنی،بری؟
به جهنم برووو...
دو تا عکس از وسایل اتاقم گرفتم...و با یه نرم افزار کارتونیش کردم
برین نگاه کنین تو ادامه مطلب
فقط چشاتونو ببندینن..یکم شلوغههه
************************************************************
چند تا جوک تا یکم نیشتون وا شه
پسره احمق اومد وسط دانشگاه و داد زد : شلوارمو در بیارم؟
همه پسر ها گفتن : دربیـار در بیــار
دختر ها هم زیر چشمی نگاه می کردن
یه دفعه دستشو کرد تو ساکش و شلوار ورزشیشو در اورد!
پسرا: هاهاها
دخترا: ایییییییش
************************************************************
میگن تو روز قیامت گوگل به حرف میاد؛
همه جست و جوها و عکسایی که سرچ کردی رو لو میده...
در جـــــــــریان باشید
************************************************************
دوستمو وسط جشن پیدا کردم .
من : راستی نامزدت چی شد ؟
دوستم : دیگه نامزد نیستیم .
من : بهتر خیلی قیافش ( ... ) بود هر دفعه می دیدم حالم بد میشد اخلاقشم که مزخرف بود
اصلا تابلو بود دهاتیه باهاش حال نمی کردم. معلوم نبود چه طوری تو رو تور انداخته ..
دوستم : الان باهاش ازدواج کردم !!
************************************************************
کپی فقط با ذکر نام وبلاگ
و سایر منبع ها ،قابل قبول است
در غیر این صورت کوفتتون بشه!
چند تا ترول گذاشتم..تا دوره همیم بخندیم
باید از این فرصت کوتاهی که تا مدرسه ها مونده استفاده کنیم
مثله برق داره میگذره
.
.
حالا بگذریم
خوب...اولیش
رفقا یه چیزی بگم؟؟
.
.
با اجازه بقیه رو گذاشتم ادامه مطلب
گفتمش: دل میخری؟! پرسید چند؟! ..
گفتمش: دل مال تو، تنها بخند...
خنده کرد و دل ز دستانم ربود....
تا به خود باز آمدم او ..رفته بود.. دل ز
دستش روی خاک افتاده بود..
جای پایش روی دل جا مانده بود......
******
بقیه در ادامه مطلب
تعداد صفحات : 9